ویژه نامه جامجهانی مشرق
- تیم ملی فوتبال ایران به کشور عزیزمان بازگشت و بعد از چند مصاحبه افشاگرانه و حلقههای گل و سرود "ورزشکاران، دلاوران، نام آوران" هر بازیکنی راهی خانهاش شد. هر مسئولی به سمت منزل مسکونی خود رفت و روز از نو، روزی از نو، دیر وقت هم بود، نزدیک 3 بامداد، شوخی که نیست، فردا را که از آدم نگرفتهاند!
مرحله گروهی جام جهانی 2014 برزیل به پایان رسید و از بین 32 تیم حاضر در جام بیستم، 16 تیم راهی کشور خود شدند، 15 پرواز از سائوپائولو به مقصد فدراسیون فوتبال همان کشور، با کلی جلسه اضطراری، کنفرانس خبری، برنامه زنده تلویزیونی و رادیویی و دعوت مطبوعاتی، بامداد و شامگاه هم نداشت، به عنوان مثال کاسیاس ساعت 4 صبح در حالی که از مدیر برنامه هایش خواست تا چمدانش را به منزل مسکونی او برساند مستقیم به استودیو رادیو کادناسر مادرید رفت تا به صورت زنده پاسخگوی سوالات مردم باشد.
در دو روز بعد از بازگشت تیم ملی فوتبال اسپانیا، برای بازیکنان و مربیان حداقل 18 نشست خبری در محلهای مختلف توسط رسانه ها، رادیو و تلویزیون و دولت و پارلمان برگزار شد.
در این فرصت مقایسه ای داریم بین برخورد نهادهای گوناگون در کشور با تیم ملی فوتبال ایران و همتایان آنها در کشورهای دیگر.
رسانهها
روی جلد روزنامههای صبح ایران صبح روز بعد از بازی با بوسنی جذاب بود و دیدنی، برای خواننده بی طرف و شاید از همه جا بی خبر، این سوال پیش می آمد که چگونه ممکن است، یک تیم با یک مربی مشخص روی جلد یک روزنامه تحت عنوان تیم قرن، یوزهای مقتدر، مرد پرتغالی جادویی، یگانه منجی فوتبال ایران و .... توصیف شود و همان تیم و همان مربی در روزنامه کناری با زشت ترین الفاظ، کنایه آمیز ترین کلمات و تیزترین انتقادات تحت عنوان بی کفایت و خائن و هدر دهنده بیت المال و ... توصیف شود.
غیر از دو یا در اوج خوش بینی، سه مورد در کل روزنامه های ورزشی صبح کشور، تحلیل تمام فنی و حرفه ای رویت نمی شود، همه چیز حول محور آن گروه همیشه محترمی است که باید سر جایش باشد و نیست و کیروش و مردانش جای این بزرگواران را به شدت تنگ کردهاند. تعداد کارشناسانی که با آنها تماس گرفته شده در نزدیک به 15 روزنامه ورزشی به 6 نفر نمیرسد، گویا در عرصه تحلیل و نقد و واکاوی این حادثه بزرگ، قحط الرجالی تاریخی رخ داده است.
مردم
مردم همیشه حق دارند، مثل مشتری که همیشه حق با او است، همه سوار بر موجی که البته منبع خلقت آن قابل ردیابی است. با دقت به تحلیل کارشناس یک شبکه رادیویی گوش می دهیم تا در بحث سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی، سینمایی، بورس و سلامت آخر شب در جمع اقوام و آشنایان، کم نیاوریم. حالا این کارشناس محترم کیست و مطالبی را که با آب و تاب و حرارت بر زبان می آورد، چه کسی برایش نوشته است؟
به جام جهانی صعود می کنیم، " همین کافی است دستشان درد نکند، دمشان گرم، با این همه کمبود و مشکل صعود کردیم به جام جهانی".
جام بیستم آغاز میشود، " با این همه پول چه می کنند؟ خجالت هم نمیکشند، خدا کند در هر بازی 5 یا 6 گل نخوریم، آبرویمان نرود، نکند آبروی آسیا را ببریم"
مقابل نیجریه به تساوی میرسیم، " بد نبود، قهرمان آفریقا است، شوخی که نیست، بچه ها سنگ تمام گذاشتندو ....."
برابر آرژانتین یک بر صفر شکست خوردیم، " عالی بود، دلاوران ایران زمین، غیورمردان فلات ایران، حقیقی قهرمان تو در قلب مردم جای داری دلاور، کیروش، نابغه فوتبال دنیا و...."
برابر بوسنی شکست خوردیم، " این فوتبال را تعطیل کنید، بازیکنان بی غیرت، فوتبال واقعی ما همین است دیگر، ترسوها، این مربی فقط بلد است با پول ما مسافرت برود و تفریح کند، درآمد میلیاردی دارند ولی در زمین راه می روند و ..."
کارشناسان
هر کسی در جبههای، هر تحلیلگری گویا با یک تک تیرانداز حرفه ای مسئول محافظت از تپه ای یا کوهی که هنوز به دست مخالفین نیفتاده و گزارش لحظه به لحظه از میزهای خالی فدراسیون فوتبال یا وزارت ورزش که هنوز قابل فتح است، در این میان معدود کارشناسانی که درد و درمان را با هم عرضه می کنند، شماره تلفن همراشان گم شده، نایابند، کمیاب شده اند، آنقدر کسی به آنها زنگ نمیزند که دست آخر به شماره ای که با 0044 آغاز شده بعد از چندین و چند بار بیاعتنایی پاسخ داده میشود!
گفته بودم که این آدم به درد فوتبال ایران نمی خورد، دیدید که به جایی نرسیدیم، چه شد آن همه وعده که این مربی داده بود؟ حالا بروید باز هم با اجنبی مذاکره کنید.
او میراث بزرگی بر جای گذاشت، تیمی درست کرد که هرگز در تاریخ فوتبال ایران وجود خارجی نداشت، او یگانه مربی بزرگ دنیا است، غیر از او کدام مربی به ما کمک میکرد؟ کیروش به فوتبال ایران لطف کرده است.
افراط و افراط و افراط، خبری از جزئیات قرارداد چندین و چند صفحهای تنظیم شده برای کارلوس کیروش نیست، کسی گویا حوصله مطالعه آن را نداشته است، تلاش آن گروه خاص برای این است که کار به آنجا نکشد و کیروش قبل از جلسه با وزیر، از کشور فراری شود.
فدراسیون فوتبال ایران
تلفن همراه خاموش، خبرنگار نشسته بر روی پله ساختمان سیاه سئول، گاهی درب اتومات پارکینگ باز می شود و اتومبیلی با شیشههای دودی رنگ وارد یا خارج میشود، دلیلی است برای چند دقیقه تفریح خبرنگاران خسته و خواب آلوده که درباره مدل یا نام اتومبیل رویت شده بحث کنند. روی پله فدراسیون هیچ خبری نیست، خبرها در قالب پیامک به آنکه باید برسد، رسیده است، خبرنگاران به دنبال خبرگیرها، خط به خط، شماره به شماره مگر دو خط، حقیقت نصیبشان شود.
رئیس فدراسیون فوتبال بی خبر از دلالانی که در جام جهانی با سرپرست تیمهای ملی و دلالان اروپایی مذاکره کرده اند، بی خبر از راهروی هتل و شماره تماسهایی که بین وکلای چند باشگاه بزرگ اروپایی و چند بازیکن رد و بدل شد. بی خبر از تصاویری که چند بنگاه خبری بدون مجوز از جزئیات تمرین تیم ملی ضبط کردند.
حالا سری بزنیم به چند اردوی ملی بازگشته به خانه از جام جهانی برزیل 2014؛ رسانه های ایتالیا به بازیکنان تیم ملی چند ساعت وقت استراحت می دهند، آنها نماینده مردم هستند، با هیچ بازیکنی شوخی ندارند، بوفون با 5 دقیقه تاخیر به استودیو رادیو رای ایتالیا می رسد، دقایق اولیه مصاحبه به عذرخواهی بابت این تاخیر می گذرد و گزارشگر رادیو از او می خواهد با مردم حرف بزند، بدون ترس، بدون واسطه با مردم ایتالیا حرف بزند، بگوید که چه شده و بر سر فوتبال ایتالیا چه رفته است. گازتا دلو اسپورت ایتالیا برای آنها که فوتبال ایتالیا را حرفه ای دنبال می کنند به تیترهای حیاتی و تاثیرگذارش معروف است، اما فردای روز بازگشت تیم ملی ایتالیا تیتر اولش به نقل و انتقالات تابستانی اختصاص دارد، سردبیر در بخش دوم از صفحه اول روزنامه نوشته است: سوالاتی داریم که باید پاسخ داده شوند، بعد از آن درباره تیم ملی خواهیم نوشت.
تیم ملی فوتبال استرالیا به کشورش باز می گردد، رئیس فدراسیون فوتبال این کشور طی برگزاری بازیها، 4 دلال فوتبال را شناسایی کرده و اجازه نداده با بازیکنان تیم ملی کشورش بدون مجوز مذاکره صورت بگیرد، به محض رسیدن به سیدنی، همه بازیکنان به سمت هتل محل اقامت تیم ملی استرالیا می روند، ضیافت شامی است با مقامات سیاسی کشور، یک تیم روان شناسی مجهز در کنار تیم ملی است و بازیکنان قبل از ترک هتل نزدیک به یک ساعت با این روان شناسان صحبت می کنند، به مردم چه بگویند، با چه جملاتی، با چه لباسی به تلویزیون بروند و در واکنش به انتقاد مردم و رسانهها چه کنند.
از این دست مثالها فراوان است و شاید همه آنها در ماجرای "هر چیزی سر جای خودش" خلاصه شود، هر چیزی دقیقا بر سر جای خودش، وزارت ورزش، رسانه، دلال، مردم، فدراسیون فوتبال و خود فوتبال.